بنام یگانه آفریدگار عالم وجود الله متعال
موضوع : فرضیه داورین فرضیه ای بی اعتبار و فاقد سند علمی
بخش اول: آیا انسان تکامل یافته میمون است ؟
تحقیق و نگارش : محقق ادیان و مذاهب و مکاتب میثم بارانی
این مقاله در دو بخش انتشار می یابد .
بخش اول با عنوان : آیا انسان تکامل یافته میمون است ؟
بخش دوم با عنوان : خلقت و مراحل تکامل حقیقی انسان
پروتوکلهاي صهيون فاش ميگويد: داروين يهودي نيست، اما ما به آساني دريافتيم که چگونه آراء و نظريات او را به گسترده ترين وجهي منتشر سازيم، و آنها را براي درهم کوبيدن دين و ويران ساختن عقيده بهترين حربه خود قرار بدهيم.
و بازهم همان پرتوکلهاي ميگويند: ما بوديم که پيروزي نظريه داروين و مارکس و نیچه را با ترويج و گسترش آراء آنان پیروز کرديم، و اثر اخلاق براندازي که علوم آنان در فکر مردم غير يهودي تزريق ميکرد کاملاً براي ما روشن و آشکار است. (فصل "اليهود الثلاثة" در كتاب "التطور والثبات فى حياة البشرية")
همچنین در پروتکل شماره 2 صهیونیزم بیان شده است : دقت كنيد كه ما چگونه موفق شديم داروينيسم ، ماركسيسم و نيچهايسم را بال و پر بدهيم. يهوديان بايد به سادگى به اهيمت نقش ويرانگر نظريه هاى بالا، روى ذهن و انديشه غيريهود پى ببرند.
اما تئوری داروین چه می گوید ؟
تئوری تکامل ميگويد: اصل انسان و تمام موجودات زنده از يك حيوان بسيار ريز و كوچك شروع ميشود و اين حيوان كوچك از آب به وجود آمده است؛ نسل اين حيوان در اثر تحولات و تغييراتي كه با گذشت زمان به خود ديده است، تغيير شكل داده تا اينكه به حالت موجود و صورت فعلی درآمده است و ويژگيها و صفات به دست آمدهی اين نسل، به نسلهاي بعدي منتقل شده و با گذشت ميليونها سال اين خصوصيات ریز و پست به خصوصيات والا و مترقي تبديل شده و تغییر و تحولاتی که محیط در آنها ایجاد نموده است، آن را به صورت انسان امروزی درآورده است.!!
این است خلاصه و مختصری از تئوری تکامل چارلز داروین انگلیسی اما اینک به بررسی دلایل داروین و طرفداران نظریه داروینسیم یا همان ترانسفورمیسم می پردازیم توجه داشته باشید که در اینجا هم دو نظریه متضاد با هم دیگر داریم :
الف. فرضیه تکامل انواع یا «ترانسفورمیسم» که می گوید موجودات زنده در آغاز موجودات تک سلولی در آب اقیانوس ها و از لابلای لجن های اعماق دریا ها با یک جهش پیدا شدند.
ب. فرضیه ثبوت انواع یا «فکسیسم» که می گوید انواع جانداران هر کدام جداگانه از آغاز به همین شکل کنونی ظاهر گشتند.
در اینجا مبحث ما پیرامون مورد اول یا همان ترانسفورمیسم است که به بررسی دلایل و شواهد ارائه شده از جانب داورین و سایر همفکرانش می پردازیم .... باذن الله تعالی
البته جالب اینجاست که با اینکه طرفداران فرضیه تکامل اکنون بیشترین دلایل خود را از فسیل ها بیان می کنند اما باید دانست که در زمان داروین اطلاعات و سنگواره های معدودی در اختیار بود و این چند فسیل عبارت بودند از : یک جمجمه از جبل الطارق یک کاسه سر از نئاندرتال و یک فک تحتانی از لانولت (منشاء انسان ص 25) ولی نکته جالب و البته کمی عجیب این است که ایزلی اعتقاد دارد : « ... داروین بدون آنکه دسترسی به حتی یک فسیل انسان اولیه داشته باشد و آن را پایه نظرات خود درباره انسان قرار دهد ، نظریه اش را درباره انسان بسط داده است » (قرن داروین ص260-261 و آیا انسان میمون است؟! ص 73) حال سوال مطرح می شود که داروین و همفکران او چنان که می گویند : « در فقدان شواهد فسیلی به چنین نتایجی ( درباره منشاء انسان) رسیده اند ، چطور ممکن است تصویری دقیق از این نیای مشترک داشته باشند که آن را منطبق بر میمون های امروزی –البته کم ویژگی یافته تر از آنها- بدانند؟
در اینجا به بررسی تعدادی از فسیل های کشف شده که طرفداران داروینسیم آنها را دلیل خود گرفته اند به طور خلاصه می پردازیم .
1- اسکلت پاراپیکتوس (parapithecus) از جمله قدیمی ترین انسان نماها که در حدود 55 میلیون سال قبل –در دوره ائوسن از ادوار زمین شناسی- می زیسته وآثارش در مصر پیدا شده است ، اوضاع و احوال استخوان بندی و شماره دندان ها ، 32 عدد بوده این احتمال را پیش می آورد که او به سیمای اجداد مشترک همه انسان نماهای کنونی بوده است . از این مرحله به بعد بین میمون ها از یک طرف و انسان ریخت ها و انسان نماها از طرف دیگر ، جدایی پیدا شده و هرگروه مجزا از گروه دیگر تحول یافت .( آیا انسان میمون زاده است ؟ص 47-75) البته توجه فرمائید که میان دانشمندان و کتب موجود اختلاف زیادی در نقل سال زیست این موجودات قدیمی دیده می شود که ناشی از ضعف و سستی و غیرقابل اتقان بودن مدارک موجود است . مثلا در منبع دیگری کشف اولین انسان نماها با 35 میلیون سال قدمت ذکر شده است که نامش اجیپتوپیتکوس (Egyptopithrecus) بوده ( منشاء عالم ، حیات ، انسان ، زبان ص 88 به بعد ) لازم به ذکر است که درباره این فسیل قدیمی در یکی دیگر از کتب آمده است « قدیمی ترین فسیلی که به دست آمد و هویتش انسان ریخت شناخته شد از همان نقطه مصر بود که قدیمی ترین فسیل میمون در آنجا پیدا شد . باید بپذیریم که خصوصیات 28 میلیون سال پیش تقریبا کامل بوده و فقط آرواره نداشت ، به نظر اهل فن ، انسان ریخت مانند بود ( به اختلاف عدد 35 میلیون سال با 28 میلیون سال دقت کنید!!!) بنابراین ، این قدیمی ترین جد مستقیم ما و دیگر انسان ریختها زنده کنونی مثل شامپانزده و اورانگوتان است . ( سرگذشت انسان و گیتی ص306)
البته این تناقضات در موارد دیگری هم وجود دارد از جمله : « 35 میلیون سال پیش – دوره میوسن – انسان ریخت هایی پیدا شدند که نشان می هند اوران اوتان ها و ژیبون ها از همان ایام از دیگر انسان ریخت ها جدا شدند و تا به امروز به طور مستقل تحول یافتند . » ( آیا انسان زاده میمون است ؟ ص 75) در یکی از منابع درباره سابقه قدیمی ترین فسیل کشف شده مربوط به فامیلی که انسان به آن تعلق دارد نوشته شده است : « ... این انسان نمای کوچک با سابقه 35 میلیون ساله ، چیزی جز یک میمون نیست و .... اندازه مغزش به اندازه یک گربه و یک دم بلند دارد ، صورتش دارای پوزه و مغزش کوچک و فقط 27 سانتي مترمكعب گنجایش دارد ... ( منشاء عالم ، حیات ، انسان و زبان ص 88) سپس نویسنده متذکر می شود : { ... دیگر این که این انسان نمای کوچک یک چارپای درخت زی است و آن دانشمند آمریکایی که آن را کشف کرد – الیان سیمون – با کمال مسرت می گوید : «چیزی که در یک اسکلت کوچک 35 میلیون ساله جلب می کند ، هوشمند بودن و خوشرو بودن در زمان خودش است . » ... تایید این مطلب فقط بر اساس سه قطعه استخوان کوچک و قدیمی عجیب به نظر می رسد . } (منشاء عالم ، حیات ، انسان و زبان ص 89) چه نیکوست که به کلام دانشمندانی که در این عرصه از جمله صاحب نظران و کاشفان اند خوب توجه کنیم ، آنها به درستی می دانند که دست یافتن به همه جزئیات یک موجود زنده قدیمی از روی چند استخوان پوسیده کهنه که از آنها به یادگار مانده است – در صورت صحت قدیمی بودنشان – کمی عجیب و دور از ذهن است و اکنون ما نیز چند پرسش بدان می افزاییم .
الف) چگونه می شود از روی چند استخوان شکل کامل استخوان بندی و پوست و عضلات و هرآنچه بر روی اسکلت استخوانی قرار می گیرد را حدس زد ؟
ب ) آیا در واقع در این باره روش های دقیق و مستندی وجود دارد و یا فقط حدس و گمان ما را راهبری خواهد کرد ؟
« ایوکُوَپنس ( Yves Coppans) دیرینه شناس انسان در رابطه با مدارک زمین شناسی می گوید : « ... در مطالعات دیرینه شناسی ، فقط سر و کار ما با باقی مانده های استخوانی و موجوداتی که این استخوان ها به آن ها تعلق دارند می باشد . همچنین بایستی به تغییر شکل زمین از دوره مورد نظر و شرایط محیطی و آب و هوای محیط نیز توجه داشته باشیم » .( منشاء عالم ، حیات ، انسان و زبان ص 89)
2-« در حدود 35 میلیون سال قبل انسان ریختی به نام پروکُنسول ( Proconsul) می زیسته که ظاهرا شباهت به اجداد مشترک سایر انسان ریخت ها و انسان داشته است » .(آیا انسان زاده میمون است ؟ ص 75) این جملات اظهارات دکتر بهزاد در مقاله « اصل انسان » است که با گفته های جدیدتر در تناقض است ، زیرا منابع نزدیک تر به امروز قدمت « پروکنسول» را در حدود 25 میلیون سال ( دارینیسم و تکامل ص 364) و یا 20 میلیون سال ( منشاء حیات ، عالم ، انسان و زبان ص 90 و سرگذشت انسان و گیتی ص 308) می دانند . « این موجود در آفریقای شرقی – کنیا و اوگاندا – کشف شده است و آشکارا به دودمان میمون ها تعلق دارد ولی بعضی از خصوصیات سر و دندان های او به نظر می رسانند که اجداد اولیه همه آدمیان ، حیوانی شبیه این انسان ریخت بوده اند »
( داروینیسم و تکامل ص 364)
پروکنسول ها چندین نوع اند : انواع کوچک و بزرگ ؛ بزرگترین آنها به اندازه یک شمپانزه است ظرفیت جمجمه آنها توسعه یافته و گنجایش مغز در حدود 150 سانتی متر مکعب شده است . آن ها درخت زی بوده و در جنگ ها زندگی می کرده اند و همیشه برای حرکت از دست ها نیز استفاده داشته اند ولی پوزه کوچک تری داشته و فاقد دم بودند » . ( منشاء عالم ، حیات ، انسان و زبان ص 90)
از طرفی به طور کلی تمامی انسان نماهایی که در دوره میوسن به سر می برده اند را ذیل عنوان « دریوپیتسین Dryopithecinae می نامند و پروکنسول نیز که تقریبا شبیه به یک شمپانزه است در این گروه جای می گیرد .در مقایسه با انسان نماهای جدید ، جمجمه پروکنسول ظریف تر است و فاقد برآمدگی های بزرگ روی پیشانی و پوزه بیرون برجسته است که در انسان نماها دیده می شود و نیز برخی جهات اشتراک آن با میمون ها بیشتر است تا با انسان نماهای جدید » . ( انسان به روایت زیست شناسی ص 95-96) .
3- در حال حاضر قدیمی ترین فسیلی که بر سر آدمی بودن آن اتفاق آراء موجود است متعلق به اواخر دوره « پلیوسن » یعنی حدود دو میلیون سال یا بیشتر است . آدمیان دوره پلیوسن انواعی از جنس اوسترالوپیتکوس ( Australpithecus) هستند . ( داروینیسم و تکامل ص 364)
اهمیت این فسیل ها اولا : مربوط به این است که آنها بسیار کامل تر از هر یک از فسیل هایی هستند که تاکنون ذکر شدند و ثانیا اینکه ترکیب قابل توجهی از خصوصیات انسان و غیر انسان را نشان می هند و به طور کلی مغز ، جمجمه و دندان ها ، اندازه های موجود در انسان نماها را دارند ، اما جزییات ساخت آن ها شباهت هایی به انسان از خود آشکار می سازد . آنها همانند شمپانزده و گوریل مغزهایی داشته اند که اندازه آن کمتر از نصف مغز ما بوده است . همچنین آرواره هایشان بزرگ و بیرون برجسته و دندان هایشان درشت بوده ، میانگین گنجایش جمجمه ؛ پنج تن از انها را 576 سانتی مترمکعب تخمین زده اند که تقریبا از اندازه اکثر گوریل ها بیشتر است . دندان ها در آرواره به گونه انسانی مرتب شده و انحنای کمانی شکل را به وجود آورده اند آنها غذای خود را می جویده اند . ( انسان به روایت زیست شناسی ص 96-97) آنتونی بارنت (A.Barnet) پس از ذکر موارد بالا برای تکمیل بحث خود می افزاید : « این حیوان موجودی است که بدنی کوچک و انسانی شکل دارد ، همراه با سری که بیشتر به میمون های انسان نما شبیه است اما برخی خصوصیات انسانی نیز در آن یافت می شوند ... گفته شده که نمی توانسته اند از ابزار استفاده کنند در نزدیکی برخی از این بقایا فسیلی ، جمجمه هایی از بابون (Babbon) کشف شده که گویی با ابزاری کندی متلاشی شده اند ، در نتیجه دارت ( Dart) { او در سال 1942 اوسترالوپیتکوس را که چند قطعه استخوان بود در آفریقا کشف کرد } اظهار عقیده کرده است که این موجود نوظهور لااقل تا این اندازه باهوش بوده اند که به شکار بپردازند و طعمه خود را با اسلحه از پای در آورند .... » ( انسان به روایت زیست شناسی ص 98-99) درباره استرالوپیتکوس هم بیان شده است که « استرالوپیتکوس آفریکانوس دارای جمجمه ای با حجم 500سانتی مترمکعب و به اندازه یک سوم حجم مغز انسان عصر حاضر بوده است و عمر آن حدود 8/1-6/2میلیون سال قبل تخمین زده می شود .... با توجه به سیستم استخوان های دست و پا و لگن ادعا گردیده که روی دو پا راه می رفته است .» (آیا انسان میمون است ؟! ص 136)
اکنون به نظر چند تن از دانشمندان دیگر پیرامون استرالوپیتکوس یا همان انسان آفریقایی ذکر می کنم ...
« ال . ژُوکرمن» کابد شناس معروف انگلیسی که به مدت پانزده سال دستگاه های بدن میمون ها را مورد مطالعه قرار داده ، می گوید : « نتیجه حاصل از بررسی ها مرا به شگفتی واداشت و تحقیقات مقایسه ای که بر روی کالبد انسان آفریقایی انجام دادیم ، حاصل پر محتوایی در بر نداشت ، امکان ندارد بشود انسان آفریقایی را پدر بشر امروز فرض کرد » . ( آیا انسان میمون است ؟! ص 136)
بعد ها زوکرمن ثابت کرد که استرالوپیتکوس یک هومینید ( Hominid) محسوب نمی شود و با حساب های علمی و مستدل ، میمون بودن آن را عملا شرح داد .
«چارلز اوکسناود» ، استاد کالبد شناسی و انسان شناسی دانشگاه شیکاگو ، پس از تحقیقات و بررسی های مفصل در این خصوص اینچنین نظرش را اعلام نمود « ادعا گردیده است که انسان آفریقایی ( استرالوپیتکوس) ، شبیه انسان امروزی بوده و در نتیجه پدر وی محسوب می شود . همچنین با اصرار زیاد سعی دارند روی دو پا راه رفتن و قادر بودن وی به ساخت ابزار و آلات را ، بقبولانند . در صورتی که با محاسبات آماری و مقایسه ای که بر روی سیستم چانه و دندان ها صورت گرفت ، عکس ادعای آنان ثابت شد . علاوه بر آن ، موجود فوق الذکر روی دو پا راه نمی رفته ، بلکه راه رفتن وی مثل اورانگوتان بوده است . ( مجله Nature شماره 258 صص 395-398 سال 1975)
و نیز «اشلی مونتاگو» که از مدافعین تکامل است در کتابش «یک میلیون سال نخست» صفحات 51-52 با اظهار نظری در این رابطه می گوید : «ساختمان و شکل جمجمه استرالوپیتکوس ها ، کاملا شبیه میمون های پیشرفته است . ( همچنین این مطلب در کتاب مبانی فراماسونری ص404 -406 و کتاب آیا انسان میمون است ؟! ص 137)
با نگاهی بر جملات پیش گفته از دانشمندان این عرصه به وضوح می توان متکی بودن افکارشان بر حدس و گمان را از لابه لای بیاناتشان فهمید . چرا که با تکیه بر چند استخوان کوچک نمی توان به قطعیت راجع به یک موجود زنده اظهار نظر کرد ، پس باید به حدس های احتمالی تن در داد ! لذا اینجاست که این عرصه مشحون از این چنین بیانات مشکوک و ظن است و همانگونه که می بینیم در بسیاری موارد در تعارض با یکدیگرند .
و اما برسیم به انسان جاوه !!!
4- « پیتکانتروپوس ارکتوس P. erectus» قدیمی ترین انسانی که قیافه حیوانی داشته ، انسان جاوه است که پیتکانتروپوس ارکتوس یا هوموارکتوس « Homo erectus» نامیده می شود . و بین دویست و پنجاه تا ششصد هزار سال قبل می زیسته و آثارش در جاوه و نقاطی مثل چین وجود داشته است .
کاشف این فسیل « دوبووا – دوبوئیس» سال 1881 در کنار رود « سولو» واقع در سرزمین های شرقی هندوستان آنرا یافته و نام پیتکانتروپ قایم ( ارکتوس) بدان نهان ؛ این نام ابتدا به بقایایی داده شد که عبارت بود از « یک کاسه سر ، یک استخوان ران ، یک آرواره پایین و چند دندان » از روی این بقایا وجود یک شکل انسان فوق العاده ابتدایی استنتاج شد که اندازه مغزش حد وسط بین انسان و گوریل ، دندان هایش از نظر ساخت ، میانه حال و اما بدنش قائم بود . (آیا انسان میمون است ؟! ص 138)
« بول Boule » دانشمند مشهور جمجمه شناس در باره انسان جاوه می گوید : «جمجمه موجود و استخوان ها ، زمانی که تحت بررسی دقیق قرار داده شدند روشن گردید که فسیل مذکور بیشتر شبیه شمپانزه و گوریل است . ( کتاب « فسیل من » تالیف م.بول ص 118 -123)
در دایره المعارف باستان شناسی چاپ نیویورک آمده است : « اساسا مدرکی دال بر اینکه جمجمه و استخوان ران متعلق به یک موجود باشند در دست نیست بعد ها دوبوئیس تغییر نظر داده و اعلام کرد ، فسیل مکشوفه اش متعلق به میمون درشت هیکل است . ( مبانی فراماسونری ص 407-408 و آیا انسان میمون است ؟! ص 143)
5- « سینانتروپوس پکیننسیس Sinanthropus Pekinensis» کشف انسان اولیه چینی یعنی انسان پکن ادعا شد که یکی از مهمترین کشفیات انسان شناسی است . سینانتروپوس همچون انسان جاوه در نیمه اول دوران چهارم می زیسته که تقریبا در اواسط آن دوران اندکی قبل از شروع دوره یخبندان است . در سال 1927 دکتر بیر گربُو هلن (Birger Bohlin) دندان آسیایی بزرگ بچه انسان پکن را یافت خصوصات شکل و ساختمان آن ، تشریح دان انگلیسی « دیوید سن بلاک» را واداشت که آنرا متعلق به جنسی از انسان های فسیل شده بداند که تا آن موقع مجهول بود ، بلاک به این جنس نام سینانتروپوس پکیننسیس داد . ( منشاء انسان ص 315) انسان پکن در حدود پانصد هزار سال پیش می زیسته و گنجایش مغز آن حدود 1075 سانتی مترمکعب بوده است ( آیان انسان زاده میمون است ؟ ص 77) آثار بسیاری در مورد پیشرفت های سینانتروپوس به شکل ابزار های سنگی و بقایای اجاق کشف شده است ، علاوه بر این استخوان های شکسته و نیم سوخته بسیاری هم از حیوانات دیگر یافت گردیده است ، همه این آثار نشان می دهد که سینانتروپوس ها ساختمان بدن انسان اولیه را داشته اند و قادر به ساختن ابزارهای سنگی خشن ، شکار حیوانات و استعمال آتش بوده و به طور دسته جمعی زندگی می کرده اند .» ( منشاء انسان ص 315) همان طور که می بینید در اینجا هم با آب و تاب فراوان پیرامون موارد مکشوفه توضیح داده اند اما حقیقت این است که از مطالعه کتب چنین بر می آید که این کشف هم ناقص بوده است همچون سایر اکتشافات و نتیجه گیری هایی که نمونه آن را نقل کردم بر مبنای چند تکه استخوان صورت بندی گشته اند این مطلب هم که در همین کتاب منشاء انسان آمده دقت نمایید : « کشفیات سینانتروپوس شامل جمجمه هایی تقریبا ناقص ، آرواره های تحتانی ، دندان ها و استخوان های چنبر و ران است ؛ ابتدا دو کاسه سر جمجمه پیدا شد و سپس قطعات آرواره تحتانی ، تعدادی دندان و بعد از ان تعدادی کاسه سر و استخوان دیگر یافت شد . » ( منشاء انسان ص 315) نکته قابل توجه هم این است که در اینجا هم مانند سایرین این قطعات یکجا حاصل نشده اند بلکه چه بسا با فاصله ها از هم یافت شده اند ولی برخی خیال پردازان آنها را متعلق به یک موجود قلمداد نموده اند !!!
و جالب تر از همه اینکه تمامی این مدارک مورد ادعا و آثار آنها که همیشه از جانب تکامل گرایان مورد استناد قرار می گیرند به جز دو دندان بین سال های 1941 تا 1945 مفقود گردید و هم اکنون تنها مدل های گچی جمجمه ها که توسط « ویدن رایش » ساخته شده در دست رس است !!! تصور نمی کنید این گونه اعمال عمدی هستند تا اجازه تحقیق و بررسی به دانشمندان جویای حقیقت داده نشود ...
پروفسور « گیش » در این باره می گوید : « این موارد که به عنوان مدرک تئوری تکامل ارائه گردیده ، در سالهای 1941-1945 گم شده اند و تاکنون کسی موفق به یافتن آنها نشده است ؛ در مورد مفقود الاثر شدن این مواد ، تاکنون نظرهای مختلفی داده شده که شایع تر از همه ، گم شدن آنها توسط ژاپنی ها ، طی جنگ دوم جهانی است . » (آیا انسان میمون است ؟! ص 146) در صورتی که
« امانوئل اوکانل » از طرفداران تئوری تکامل ، که در همان وقت در مأموریت پکن به سر می برده است ، اعلام داشته احدی از ژاپنی ها در ایام جنگ وارد پکن نشده و مفقود گردیدن فسیل های یادشده بدست طرفداران تکامل انجام یافته است . ضمنا اون فاش ساخت که فسیل ها ، مربوط به گونه گذر از میمون به انسان نبوده ، بلکه به میمون اورانگوتان که توسط شکارچیان بومی به دام انداخته شده و اهلی می گردیده اند ، تعلق داشته است . از این رو فسیل ها توسط یابندگان آنها نیست و نابود شده اند . ( مبانی فراماسونری ص 408-410و آیان انسان میمون است ؟! ص 147) همچنین « وولیس Wollais» انسان پکن را با باریک بینی خاصی مورد تحقیق قرار داده و به این نتیجه رسید که جمجمه متعلق به میمون بوده است . وی در ضمن اعلام داشت که جمجمه های گچی مدل نیز به جمجمه شمپانزه و اورانگوتان شبیه اند . ( مبانی فراماسونری ص 408-410 و آیان انسان میمون است ؟! ص 147)
همچنین « م. بول» در کتاب « انسان شناسی » خود می گوید : « دندان ها و چانه کاملا خصوصیات میمون های عالی را دارند » و « دکتر ریچارد لیکی» در این باره می گوید : « مدارکی در دست است که نشان می دهد پیتکانتروپوس ارکتوس (انسان جاوه ) و سینانتروپوس پکیننسیس ( انسان پکن) در یک دوره می زیسته اند » ( مبانی فراماسونری ص 408-410 و آیان انسان میمون است ؟! ص 147) و حتی در مقاله با عنوان "آخرین هومو ارکتوس جاوه ای: امکان همزمانی با هومو ساپینس در جنوب شرقی آسیا" که در مجله ی Science منتشر شد ؛ آمده که فسیل های هومو ارکتوس یافت شده در جاوه "قدمتی حدود 2±27 تا 4±53.3 هزار ساله دارند" و این "احتمال همزمانی هومو ارکتوس و هومو ساپینس را در جنوب شرقی آسیا افزایش می دهد.".
اکنون این سوال پیش می آید دو نسلی که یکی پدر و دیگری سلسله وی فرض می شده است ، چگونه می توانند در یک عصر زندگی کرده باشند ؟
6- {«انسان هایدلبرگ ( انسان اروپایی ) Homo Heidelbergensis» همزمان با انسان های پکن و جاوه در قسمت های آسیایی معاصرینی هم در بخش های اروپا و آفریقا می زیسته اند که با یک کشف بدیع از فسیل های قبل متمایز گشتند ، این فسیل شامل یک استخوان آرواره زیرین بنام تحتانی « مائوئر Mauer» بود که در محلی با همین نام نزدیک هایدلبرگ آلمان در 1907 یافت شد . این فسیل در عمق 24 متری کشف گردید و اندازه اش بسیار بزرگ بود و شاخه های فوق العاده پهن داشت و فاقد برجستگی های چانه بود؛ او از لحاظ داندانی کاملا شبیه انسان و از نظر تکاملی از دندان های انسان های اولی خیلی جلوتر بود } .( منشاء انسان ص 330-331) در ارتباط با این تکه استخوان ها که مشهور به انسان هایدلبرگ گردیده اند اظهار نظر های فراوانی شده و بسیاری آنها را دلیل بر اثبات فرضیه داروین می پندارند به نمونه هایی از این موارد اشاره می کنم .
« میخائیل نستورخ» می گوید : « کشفیات بقایای استخوانی و آثار تمدن انسان های اولیه برای اثبات تئوری های ظهور و تکوین انسان ، دارای اهمیت فوق العاده است ، این کشفیات موید نئوری داورین درباره اشتقاق انسان از میمون های آدم نمای فسیل شده ، بسیار تکامل یافته است و نیز موید تئوری انگلس ( F.engels) درباره نقش کار در انتقال میمون های آدم نما به انسان است .»
( منشاء انسان ص 333 و آیا انسان میمون است ؟! ص 149)
همچنین در کتاب « مبانی انسان شناسی » درباره قدمت انسان هایدلبرگ آمده است :« انسان هایدلبرگ که از او چانه ای محکم و بدون برآمدگی و ساختمان دندان هایی شبیه انسان امروزی به دست آمده ، قریب پانصد هزار سال پیش می زیسته است » . ( مبانی انسان شناسی ص 131)
توجه کنید که تکاملیون و دیگران می گویند « انسان هایدلبرگ» و این در حالی است که لفظ انسان را به یک تکه جمجمه آن هم آرواره زیرین ، استناد کرده اند و نه چیزی بیش از این !!! شما با دید عقل و منطق بنگرید و ببینید آیا چنین چیزی ممکن است اصلا امکان دارد که از یک استخوان فک بتوانیم تصویری ترسیم کنیم و تمام ویژگی های حیاتی و شخصیتی وی را دریابیم ؟!! جالب اینجاست که بر اساس همین تکه استخوان علم دیرینه شناسی همراه با علم استخوان شناسی توانسته انسانی اینچنینی ترسیم کند و این جای بسی اعجاب و در عین حال تمجید و تعریف و تحسین دارد .!! شما چه فکر می کنید ؟؟؟
7- « انسان نئاندرتال Neanderthal» اولین بار دکتر « فوتروت » در سال 1856 در داخل غار « فلدهوفر» نزدیک صحرای نئاندرتال واقع در حومه « دوسلدورف» آلمان ، این بقایای استخوانی را یافت . ظاهرا آنها حدود 35-100 هزارسال قبل می زیسته اند و حجم مغزشان 200سانتی مترمکعب بیشتر از ظرفیت مغز انسان امروزی ، و در حدود 1626 سانتی مترمکعب می باشد . ( منشاء انسان ص 343) در عین حال برخی کشف اولین جمجمه نئاندرتال بالغ را در سال 1848 و در یک معدن سنگ در جبل الطارق که عبارت از جمجمه ناقص یک زن که دارای برجستگی فوق کاسه چشمی ضعیفی بوده و حجم جمجمه 1080سانتی متر مکعب داشته است ، می دانند . ( مبانی فراماسونری ص 410) با تمام این تفاسیر مختلف ، با کشف فسیل های دیگر بین سالهای 1921-1925 میلادی در آسیا و آفریقا و نیز در سال 1929 ثابت گردید که انسان نئاندرتال تماما ایستاده راه می رفته است و خمیدگی پشت آن در اثر نوعی مرض استخوانی حاصل شده است . (مبانی فراماسونری ص 411) در مقاله ای که در مجله علمی ( Nature ) چاپ شد خمیدگی پشت در اسکلت انسان نئاندرتال را ناشی از قرابت با میمون های بدون دم ندانسته اند بلکه اعلام نمودند که انحناء حاصله در ستون فقرات ناشی از نوعی مرض که زاییده کمبود ویتامین D بوده است می باشد . ( مبانی فراماسونری ص 411) نمی دانم این دانشمندان اوهام گرا به چه دلیل کمبود ویتامین را دلیل بر داشتن دم می دانند مثل این است که امروزه بیماری گواتر که براثر کمبود ید ایجاد می شود را تغییر به جانور دیگری قلمداد کنیم شاید از دیدگاه تکاملیون درست باشد !!!
با این همه خود داروین برای جمجمه انسان نئاندرتال ارزش و اهمیتی قائل نشد و فقط قدمت و حجم بزرگی آنر را مورد توجه قرار داد . (آیا انسان میمون است؟! ص 151)
نظرات و سخنان بسیاری پیرامون انسان نئاندرتال بیان شده است مثلا :
« آنتونی بارنت » که به نظر می رسد از معتقدین به تکامل است در کتاب « انسان به روایت زیست شناسی » می نویسد : « .... درست مسلم نیست که آیا انسان نئاندرتال کاملا قائم می ایستاده است یا نه ، اما احتمالا درباره انحنای بدون او مبالغه شده است ، بلندی قد او به طور متوسط در حدود 150 سانتی متر بوده است .... ظاهرا شکار خود را در گودالهایی که به صورت تله تعبیر می کرده به دام می انداخته است . عموما گفته می شود که نئاندرتال در غارها زندگی می کرده ولی اینطور نبوده و تنها معدودی از خود انسان های نئاندرتال ممکن است در غارها زندگی می کرده باشند و در عین حال هیچ گونه نقاشی پیدا نشده که با انسان نئاندرتال ارتباط داشته باشد . » ( انسان به روایت زیست شناسی ص 104-105)
« در همین حال تحقیقات میکروسکوپی « الکساندر مارشاک » از موزه هارواد بر روی آثار حک شده که 135 هزارسال قبل – { همزمان با انسان نئاندرتال}- بر روی صخره های سنگی ، به شکل گاو نقاشی شده بود ، روشن ساخت که این آثار حامل پیام هایی می باشند . بین این نقاشی ها و آثار 75 هزارسال بعد وجوه مشترکی به چشم میخورد .» ( مبانی فراماسونری ص 412)
«آنتونی بارنت» در جایی دیگر از کتابش درباره نئاندرتال می نویسد : « پاره ای بر این عقیده اند که انسان نئاندرتال فقط در حکم عمو زاده ای برای انسان جدید است و نه در حکم جد او ؛ یعنی او از اجداد مشترکی با انسان امروزی ، در مسیری کاملا جداگانه تکامل یافته و بعدا نیز جای خود را به انسان های جدید – هوموساپینس – داده است. ( انسان به روایت زیست شناسی ص 105)
او در بیان دلیل خود مبنی بر اتخاذ چنین نتیجه گیری هایی می گوید : « ... در تایید این عقیده واقعیتی وجود دارد و آن ، اینکه انسان های نئاندرتال نخستین به ما شبیه تر بودند تا نئاندرتال های بعدی ، این خود گواه است بر انشعاب تکاملی آنها از مسیر تکاملی ما . » ( انسان به روایت زیست شناسی ص 105)
در مواجهه با این گونه استدلالات ، آیا نمی شود گفت یک نوع خلاء و توقف در روند تکامل شکل گرفته و این خود نمی تواند دلیلی بر عدم تکامل این دو موجود از یکدیگر باشد ، اگر پاسخ منفی است چرا فرض اول در بیانات بارنت می تواند صحیح باشد و سخن ما خیر ؟
و آنتونی بارنت در ادمه سخنانش بیان می کند : « در هنگام حفاری ، نخست بقایای نسبتا جدیدی از هوموساپینس به دست می آید و سپس به طور کاملا ناگهانی ، رسوبات قدیمی تری که بقایای انسان نئاندرتال را در خود دارد آشکار گردد ؛ هیچ گونه تغییر تدریجی از یکی به دیگری مشاهده نمی شود .» ( انسان به روایت زیست شناسی ص 105)
8- « انسان کرومانیون Cro-magnin man» در سال 1868 در غار کرو-مانون فرانسه ، پنج اسکلت پیدا شد که به همان نام غار معروف گردید و به عنوان هومینیدی که 20 هزار سال قبل می زیسته معروف گشت و احتمالا از 20-50 هزار پیش در اروپا سکونت داشتند . زیست شناسان معتقدند که انسان کرومانیون با انسان نئاندرتال آمیزش داشته اند و انقراض نئاندرتال های ساکن اروپا را باعث شده است . بلندی قامت این فسیل به طور میانگین 180 سانتی متر و حجم جمجمه اش به 1700(بین 1500-1600) سانتیمتر مکعب بالغ بوده است . انسان کرومانیون علاوه بر سنگ از استخوان نیز استفاده می کرده و سوزن های استخوانی برای دوختن پوست حیوانات به منظور فراهم کردن پوشش بدن می ساخته است . ( داروینیسم و تکامل ص 374 و آیا انسان میمون است ؟! ص 155)
« آنتونی بارنت » در کتابش پس از آنکه در یک نتیجه گیری کلی طرح (فقط طرحی خیالی ) از چگونگی اشتقاق و تکامل انسان هوشمند ، ترسیم می کند در بیان پیچیدگی های (حقیقی) مسئله می گوید : « و قطعاتی یافت شده اند که به هیچ وجه در طرح ساده گفته شده نمی گنجد و مشهور ترین این ها ، جمجمه ای است به نام « سوانسکومب Swanscombe» که از روی دو تیکه استخوان شناخته شده است که عقب و قاعده و قسمتی از یک کاسه سر را تشکیل می دهند ... ضخامت استخوان های جمجمه او از ضخامت معمول در جمجمه های انسان جدید بیشتر است . اما گنجایش مغزی اش بین 1350-1325 سانتی متر مکعب برآورد شده است . اهمیت این جمجمه از آن جهت است که صاحب آن تقریبا به طور مسلم از معاصران نزدیک انسان جاوه و پکن بوده و این خود دلیل قانع کننده ای است که ( مشخص می کند) انسان هایی با هیات انسان امروزی در دوره « پلئیستوسن» میانه وجود داشته اند .... قطعات دیگری نیز یافت شده که گواه بر این است که در دوره پلئیستوسن میانه و پایانی ، یعنی قبل از ظهور انسان نئاندرتال انسان هایی به شکل انسان جدید ( هوموساپینس) زندگی می کرده اند . جمجمه ای که به نام « اشتاین هایم Stein heim» معروف شده یکی از اینهاست و این جمجمه تقریبا شبیه به نمونه سوانسکومب بوده اما پاره ای از خصوصیات بارز انسان نئادرتال نیز در ان وجود داشته است و از لحاظ زمانی پس از سوانسکومب و قبل از انسان نئاندرتال قرار می گیرد ... یکی دیگر از جمجمه های دوره پلئیستوسن که موجب گرفتاری زیادی شده ؛ به انسان « پیلت دون Piltdown» یا زن « ساسکس Sussex» معروف شده است ، کاسه سر او به طور اتفاقی در یک حفره شنی یافت شده و از لحاظ نمای کلی شبیه به انسان جدید است اما ضخامت استخوان ها دو برابر ضخامتی است که در انسان جدید یافت می شود .!!!» (انسان به روایت زیست شناسی ص106-107)
فسیل اخیر که در سال 1912 کشف گردید حدود نیم میلیون سال قدمت داشته و چهل سال تمام در موزه بریتانیا به نمایش گذاشته شد .... انسان شناس مشهور آمریکایی ، « ف. اوسبورن » ضمن بازدید از موزه بریتانیا در سال 1935 گفته بود : « طبیعت پر از شگفتی هاست . کشف انسان « پیلت داون» گام بسیار مهمی در جهت افشای حقایق و خصوصیات بشر دوران گذشته است . » ( آیا انسان میمون است ؟! ص157)
اما پیرامون فسیل کشف شده از انسان پیلت دون باید گفت : « کنت وکلی » یکی از محققین انسان شناسی موزه بریتانیا در سال 1949 فسیل مذبور را در جریان تست فلوئور قرار داد . معلوم شد استخوان چانه ، حاوی فلوئورید نیست همین امر نیز روشن ساخت که استخوان مذکور ، بیش از یک سال در زیر خاک نبوده است !! در صورتی که جمجمه دارای مقدار متناسبی فلورید بود ولی عمر آن نه نیم میلیون سال بلکه چند هزار سال تخمین زده شد . ( آیا انسان میمون است ؟! ص158) در سال های بعد با انجام آزمایش های دیگر معلوم گردید برای اینکه استخوان ها قدیمی جلوه داده شوند ، با محلول « پتاسیم دی کرومات » به طور صنعتی آغشته گشته اند ... در نهایت روشن گردید که جمجمه متعلق به انسان و استخوان چانه متعلق به میمونی که ده سال قبل مرده و دندان ها ، دندان انسان بوده که بر روی چانه ، با مهارت بالا مونتاژ گردیده است . این تقلب با دیگر به دانشمندان ، پیش داوری نکردن در مسایل علمی را گوش زد کرد . ( آیا انسان میمون است ؟! ص 158)
در این باره نشریه « ساینس نیولتر» نوشت : « یکی از اسکلت هایی که برابر بررسی های علمی تقلبی بودن آن ثابت شد ، جمجمه انسان پیلت دون بود که عمر آن را نیم میلیون سال اعلام کرده بودند . تحقیقات متعاقب آن نشان داد که ، جمجمه متعلق به یک انسان عادی بوده و عمر آن پانصدهزار سال نمی باشد ، استخوان آرواره زیرین از آن یک میمون بوده و مدتی در محلول « پتاسیم دی کرومات» برای اینکه حالت فسیل سنگ شده را به خود بگیرد ، رها گشته بوده است . ( مبانی فراماسونری ص 413-415 و آیا انسان میمون است ؟! ص 158-159)
تصور نمی کنید گم شدن فسیل های دیگر همچون انسان پکن هم بدلیل هراس از این گونه اتفاقات می باشد ؟؟
9- « کشف انسان اسکول » این کشف ساختار تئوری تکامل را بر باد داد !!! این فسیل در سال 1972 توسط « ریچارد لیکی» کشف شد و عبارت بود از یک جمجمه و یک استخوان ران که تخمین زده شد متعلق به یک موجود واحد باشند و عمر آن 8/2 میلیون سال اندازه گیری گردید . کاشف این فسیل درباره آن می گوید : « یا این جمجمه را و یا تئوری های مربوط به انسان اولیه را ، باید به دور ریخت ، اسکلت به هیچ کدام از مدل های انسان ابتدایی شبیه نیست . ظرفیت جمجمه ، فلسفه مکان رده بندی جمجمه انسان های اولیه را به مبنای تئوری تکامل به هم ریخته است . (مبانی فراماسونری ص 417-419 و آیا انسان میمون است؟!ص159) و او درجایی دیگر می گوید : « اینک به اندازه کافی سند و مدرک در دست هست که ثابت کند در عصر « اوسترالوپیتکوس» - دومیلیون و پانصدهزارسال قبل- موجودی باحجم جمجمه زیاد ، راست قامت که روی دو پا راه می رفته ، در آفریقای شرقی وجود داشته است ». (مبانی فراماسونری ص 417-419 و آیا انسان میمون است؟!ص159)
خود ریچارد لیکی افشا نمود که جمجمه انسان اسکول درست مطابق جمجمه انسان امروزی بوده و استخوان های زاید در آن دیده نمی شود . (مبانی فراماسونری ص 417-419)
در رابطه با وجود تشابه میان فسیل های دوران های مختلف طبیعی دان فرانسوی « دو کاترو رواژ » اعتراف می کند که : « در تاریخ طبیعی ، هیچ گونه خویشاوندی میان انسان و میمون مشاهده نمی شود ، و از فسیل ها و آثار انسانی که در حفریات دوره چهارم زمین شناسی به دست آمده چنین بر می آید که انسان آن زمان با انسان کنونی شباهت کامل داشته است ، در صورتی که مطابق نظریه تکامل انواع باید انسان های آن وقت به میمون شبیه تر باشند تا به انسان . » او سپس ادامه می دهد : « نه تنها انسان قدیم و انسان کنونی شباهت کامل دارند ، بلکه از مقایسه این دو به یکدیگر معلوم می شود که نواقص مربوط به خلقت ، در انسان کنونی بیشتر است » . (آیا انسان میمون است؟!ص160)
« ورگو » که از طبیعی دانان معروف آلمان است در کتاب « نوع انسانی » می گوید : « بر من لازم است اعلام کنم که تمام ترقیاتی که در علم انسان شانی پیدا شده ، قرابت خیالی میان انسان و میمون را تکذیب می کند و کم کم آن را از درجه احتمال هم بیرون می برد . زیرا وقتی در کاوش های عهد چهارم ، تامل کنیم می بینیم انسان های آن وقت هم کاملا مانند ما بوده اند ، بلکه جمجمه های آنها که در حفریات یافته ایم خیلی بهتر از جمجمه های ماست و چه خوب بود اگر حجم جمجمه های ما نیز به اندازه آنان بود !» او حتی تا جایی پیش می رود که می گوید : « به جرات می توان گفت افراد ناقص الخلقه در زمان ما زیادتر از آن زمان هاست ، بلکه تا به حال در تحقیقات خود ناقص الخلقه ندیده ایم ! » (آیا انسان میمون است؟!ص161)
« کوارت » دانشمند انگلیسی در کتاب « تراژدی نشو و ارتقاء» تا آنجا پیش رفته که می گوید : « مکتب داروینیسم یک فرضیه دروغ و بی اساس و اولین علت عقب افتادگی تمدن غرب است » . و از همه بالاتر این که « فون بایر Von Bear» بنانگذار علم « جنین شناسی» در این باره نوشته است : «عقیده کسی که نوع انسان را از میمون می داند ، بدون شک جنون آمیزترین عقیده ای است که در طول تاریخ بشریت از مغز مردی تراوش کرده است » . ( فیلسوف نماها ص 274-277 و فرضیه داروین و خداشناسی ص 45)
در پایان این مبحث بیان می کنم که بدون شک وجود فسیل های میان دوره ای که نشان از دوران انتقال دارند یکی از اصول نظریه تکامل داروین خواهد بود ولی به گفته « ت.نویل» : « تاکنون به اندازه کافی فسیل بدست آمده ولی حتی یک مورد فسیل میان دوره ای یافت نشده است » . (آیا انسان میمون است؟!ص162) . و بیان این مطلب هم در اینجا ضروری به نظر می رسد مبنی بر اینکه فسیل های انسان پکن و انسان جاوه دو سنگواره از هومو ارکتوس هستند که در تمام دنیا شناخته شده اند ؛ اما به مرور زمان پی برده شد که این دو فسیل غیر قابل اعتماد هستند. انسان پکن از چند بخش گچی تشکیل شده بود که اصل آن از دست رفته بود و انسان جاوه ای نیز شامل یک قطعه جمجمه و یک استخوان لگن بود که چندین متردور از همدیگر پیدا شده بودند و هیچ نشانه ای نبود که ثابت کند این دو متعلق به همدیگر هستند. در نتیجه فاقد اهمیت هستند و همچنین می دانیم که فرضیه داروین می گوید به مرور زمان انسان به تکامل بیشتر و بهتر می رسد و از هر جهت پیشرفته تر می شود اما اکنون روشن است که این ادعا نمی تواند درست باشد چون با توجه به مدارک و مستندات که خبر آن در نشریه New Scientistدر تاریخ 14 مارس 1998 منتشر شد ، بیان می دارد که انسان هایی که تکامل گرایان به آن ها هومو ارکتوس می گویند 700 هزار سال پیش دریانوردی می کردند. این انسان ها دارای دانش کافی و فناوری ساخت کشتی و فرهنگ استفاده از حمل و نقل دریایی بوده اند پس با این حساب به نظر شما می توان آنها را انسان های بدوی و ابتدایی پنداشت؟
در اینجاست که به حقیقت سخن دانشمندانی چون " درک اکر Derek Ager» می رسیم که بیان نموده اند :
دکتر « درک اگر» می گوید : « مشکل ما این است که وقتی اقدام به تحقیق و بررسی اسناد فسیل ها می کنیم چه در سطح نوع و چه در سطح گونه ها ، هر بار با یک حقیقت روبرو می شویم و آن اینکه این گروه از موجودات یکباره و ناگهانی به وجود آمده اند نه در اثر تکامل یافتن موجودات دیگر در مراحل معین و خاص »
( Derek Ager, Proceeding of the British Geological Association Vol ; 86 ; P.133)
و نیز « Mark Czamek» می نویسد : « اسناد فسیل ها پیوسته مانع بزرگی در برابر صحت نظریه داروین بوده است ، این اسناد هیچگاه بیانگر وجود موجودات دوران انتقالی که او مطرح کرده نیستند بلکه اثبات می کند که انواع مختلف یکباره به وجود آمده اند . » (Mark Czamek , Mcleans 19 jan 1981 P;36)
آنچه که تا به اینجا بیان گردید اختصاری پیرامون نقد فرضیه داروین از باب دیرینه شناسی و فسیل های استنباطی پیروان داروینسیم بود اینک به بیان نمونه نقد ها و دلایل دیگر در رد داروینسیم و فرضیه باطل و وهمی آنان به اختصار مي پردازیم .
« ژنیل Jeanel» از طرفداران فرضیه تکامل می گوید : « دوره تکامل حشرات در دوره نخست ده مرتبه طولانی تر از مدتی است که عصرهای دیرینه شناسی پیش از اینها وجود داشته است . در این صورت 5 میلیارد سال لازم است تا بتوان بحد اولیه یک شاخه رسید .» پس اگر نظر داروین را دائر به تبدل انواع اشتقاق آنها از یکنوع اولیه قبول کنیم ، بایستی بپذیریم که زمین صدها میلیون سال عمر دارد و اینهم با اصول علمی و تجربی سازگار نیست .( عقاید داروین و دانش ژنتیک ص 244)
«کوئنو Cuenot» معتقد است که : « هر دسته حیوان یا گیاه جداگانه پیداشده و سپس تکوین یافته است .» ( عقاید داروین و دانش ژنتیک ص 245)
« نصرالله باب الحوائجی» در کتاب « عقاید داورین و دانش ژنتیک » می گوید : «می دانیم حیواناتی مانند « تریلوبیت Trilubit» و « دایناسورها » در روی زمین زندگی می کرده اند و اگر نظر داروین در مورد تبدیل و تغییر انواع صحیح باشد می بایستی این جانوان رفته رفته با محیط سازش کرده و بحسب مقتضیات زندگی تغییر یابند و امروز نسل آنها باقی باشد . و حال آنکه چنین نیست و هر یک از این جانوران جداگانه بوجود آمده و چون شرایط مساعد برای ادامه زندگی آنها نبوده از میان رفته اند . » ( عقاید داروین و دانش ژنتیک ص 245)
فرانسیس کالتون (1911-1822) انگلیسی ؛ وی کتاب خود را درباره تقیسیم بندی نباتات چاپ کرده و نوشته : «هرگاه مطابق نظر استاد، یکی از انواع برابر چشم من تکامل یابد و نبوغ دیگری تبدیل شود ، بیدرنگ فهرست خود را بهتر می کنم و نام آن را می افزایم اما از بدبختی تاکنون دیده نشده که نوع به نوع دیگر تبدیل شود و این موضوع برای داروین و هاکسل غم وقصه بزرگی بود . » (عقاید داروین و دانش ژنتیک ص 137)
از جمله مهمترین دلایلی که می توان در رد نظریه داروین اقامه نمود می شود به طور نمونه به این سه مورد اشاره کرد .
1- خون ( لخته شدن ) : اگر بپذیریم که انسان مکمل یافته میمون یا شامپازه ها و ... است در این صورت باید ساختار خونی یکسانی داشته باشند و حتی اگر شده خون یک شامپانزه برای انسان مناسب باشد و لخته نشود یا بلعکس اما در واقع ملاحضه می کنیم که به هیچ وجهه این دو با هم کوچک ترین سازگاری ندارد .
2-تعداد کرموزوم : کروموزم های انسان و شامپانزه ها با هم دیگر اختلاف زیادی دارند که به هیچ وجه قابل توضیح نیست و هیچ دلیلی نمی توان برای آن ارائه نمود .
3- ژن و ژنوم و موتاسیون (جهش)
تئوری داروین دراوایل قرن بیستم دربرابر علم ژنتیک با بن بست مواجه شد ،لذا یک گروه ازدانشمندان برای نشان دادن صداقت به داروین دریک گردهمایی در سال 1941 که انجمن زمین شناسی امریکا برقرار کرده بو د جمع شدند .زنتیک شناسانی نظیر لدیارد ستبینس ، تئودر سیوس دوبزانسکی ،،حیوان شناسی نظیر ارنست مایر ،وهولیان هوکلس ،..بعد از مذاکرات طولانی به این نتیجه رسیدند که راه حلی برای داروینیزم درست کنند .
این اشخاص دربرابر این سوال که " منشا تفاوتهای مفیدی که باعث تکامل موجودات می شود چیست " که داروینیزم نتوانسته بود به آنها جواب دهد وبا اتکا به لامارک سعی بران داشت که ان را حل کند جواب " تغییرات تصادفی " را آوردند .با فزوده شد ن مفهوم تغییرات به تز تفاوتهای طبیعی داروین ، تئوری جدید به نام " تئوری تکامل پیشرفته مصنوعی " به میدان در امد .در زمان کوتاهی این تئوری به نام نئو داروینیز م شناخته شد و کسانی که این تئوری را به میدان آوردند نئو داروینیست نامیده شدند .
سالهای بعد از این صحنه تلاشهای ناامیدانه برای اثبات نئوداروینیزم شد .و بحث موتاسیون پیش آمد .موتاسیون جهشهای تغییراتی در توالی DNA هستند در موارد نادر ممکن است تغییر خودبخودی د ر دی ان ای رخ دهد این تغییر که جهش نامیده می شود وتغییر در رمز ایجاد نموده وبه تولید یک پروتئین ناقص بیانجامد .همیشه خراب شدن توسط موتاسیون ،تغییر مکان توسط مداخلات خارجی در ژنهای موجودات آشکارا بود اما با وجود این نئوداروینیتها باهزاران ازمایش برای بوجود آوردن "موتاسیون مفید "سعی وتلاش کردند و تمام این تلاشها بدون نتیجه بود .از طرف دیگر سعی کردند برای اثبات اینکه اولین موجود زنده همانطوری که تئوری ادعا کرده بود در شرایط دنیای ابتدایی تصادفی بوجود آمده بود اما نتیجه ای بدست نیامد .
حساب احتمال نشان داد که یک عدد ازپروتئینها که منشا موجودات است نمی تواند به طور تصادفی بوجود آمده باشد آنهم درشرایط ابتدایی افرینش ، وحال اینکه در لابراتوارهای پیشرفته قرن 21 نیز صورت امکان به خود نگرفت .
حقارت داروین تا آنجا پیش می رود که : جهت پاسخ گویی به «الکساندر فیلمینگ» در سال 1868 کتاب «تغییرات جانوران و گیاهان در حالت اهلیت» را منتشر و در آن تئوری معروف «پان ژنر» را بیان داشت که در آن وراثت ذره ای جای داده شده بود و راه گریزی برای داروین باقی می گذاشت سرچشمه این فکر از یونان قدیم بود .
به نظر داروین یاخته های بدن هر جاندار ذرات ریزی از خود بیرون می دهد (ژمول) ، این ذرات بسوی سلولهای مولد آمده و در آن جمع می شوند بنابراین تمام صفات از بافتهای سوماتیک به سلولهای مولد آمده و در آن جمع می شوند بنابراین نطفه دارای ساختمان مخصوص می شود که در نتیجه آمیزش ذرات . بدن والدین می تواند فرد جدیدی بوجود آورد و این ذرات پس از تشکیل نطفه هرکدام نمو می کند بنابراین نظر ، هر تغییری که در سلولها رخ دهد در سلول مولد جایگزین شده و به اولاد منتقل می گردد. داروین با چاپ کتاب مذکور و اظهار این نظر ، فرضیه انتخاب طبیعی را بی بنیان کرد . (عقاید داروین و دانش ژنتیک ص 149-150)
4- عمر زمین : از آنجا که محاسبه و پیداشدن نظریه عمر زمین تیشه بر ریشه نظریات داروین می زند . با نمود این علم بسیاری چیز ها روشن گردید . « از جمله کسانی که عمر زمین را تخمین زد لرد کلوین بودن پیدایش نظریه کلوین ، داروین را در وضع عجیبی قرار داد و بسیار نگرانش کرد . بطوری که (داروین) کلوین را روح نفرت انگیز خواند ». (عقاید داروین و دانش ژنتیک ص 140)
داروین در زمان حیات خود نتوانست جواب کلوین را بدهد و از نظریه اش دفاع کند اگر بخواهیم نظریه داروین را بپذیریم عمری که برای زمین باید درنظر بگیریم تا این تغییر و تحولات و تکامل ها صورت پذیرد صدها میلیارد سال است در حالی که عمر کلی زمین دو میلیارد سال بیشتر نمی باشد .
«لرد سالیسبوری» در سخنرانی خود ، عمر زمین را وسیله انتقاد از نظریات داروین قرار داد و گفت : چگونه ممکن است . در مدتی اندک که داروین مدعی آن است تغییراتی رخ دهد که منجر به انتخاب طبیعی گردد . (عقاید داروین و دانش ژنتیک ص 140)
«عمر زمین چند میلیون سال بیش نیست اما زمان تکاملی که داروین مدعی آن است ( از صورت اولیه تا انسان) چندصد هزار میلیون سال وقت نیاز ندارد ». ( عقاید داروین و دانش ژنتیک ص 149)
5- عدم وجود فسیل دوره انتقالی : تاکنون هیچ فسیل و یا نمونه ای که نشانگر دوره انتقالی و تبدیل و تکامل باشد یافت نشده است تا آنجا که این مسئله برای خود داروین هم جای سوال باقی گذاشته و بدان اعتراف می کند .
داروین در صفحه 172 کتابش « منشاء انواع » در چاپ اول آن سال 1859 می گوید : « اگر انواع مختلف حیوانات واقعاً به شکل تدریجی و کند حاصل تکامل موجودات دیگرند ، پس چرا اثری از موجودات دوران انتقالی نیست ؟ اصولا باید تعداد بیشماری از موجودات دوران انتقالی وجود داشته باشند اما چرا این موجودات را در میان لایه های زمین و خاک ها و سنگ ها مدفون نمی بینیم ؟ » (منشاء انواع ص 172)
و همچنین در این رابطه «لویس ویالتون Louies Vialton» استاد تشریح دانشکده پزشکی در مونپلیه فرانسه می گوید : « با جرات و صراحت می توان گفت اگر اصولا معتقد به تکامل موجودات باشیم این نکته بدیهی است که صور حد فاصل مطلقا وجود ندارند . دلیل این موضوع آن است که شجره نامه انساب انواع زنده در غالب موارد دارای شاخه ها و انشعابات متوازی اند که به ندرت می توان آنها را به یک اصل و مبدا مشترک منسوب کرد » . (فلسفه دین ص 484) وی همچنین اشکلات وارده به مسئله تکامل را در کتابی با نام « منشاء موجودات زنده ؛ تَوهُم تحول تدریجی » در سال 1929به طور مفصل آورده شده است . ( زیست شناسی عمومی ص 218 و آیا انسان میمون است ؟! ص 57)
همان طور که در بالا ذکر گردید داورین با انتشار کتاب «تغییرات جانوران و گیاهان در حالت اهلیت» که سعی به پاسخ گویی به فیلمینگ را داشت به نوعی نظریه خود را رد نموده و قلم بطلان بر آن کشید . و این آخرین بار نبود که داورین درمقابل دانشمندان دیگر عاجز شده و از نظرات و اعتقادات خود بر می گشت بلکه وی در برابر مندل هم همین مسیر را در پیش گرفت مندل با داورین درباره تغییر بیشتر گیاهان اهلی ؛ مخالف بود و میگفت : « بیشتر گیاهان دو رگه و دیر یا زود صفات مخلوط دارا شده اند و صفات موجود موئد دورگه بودن آنهاست . ( یعنی اینکه خبری از تغییرات داروین نیست !!) (عقاید داروین و دانش ژنتیک ص 151)
« داروین پس از ملاحظه نظریات مندل در مورد چگونگی حفظ صفات در جانواران و راه انتقال آن به نطفه پدر و مادر از نظر خود مبنی بر انتخاب طبیعی تا حدودی عدول کرد تا جایی که در سال 1871 در کتاب نزول انسان گفت : من اکنون قبول می کنم که در چاپ های اولیه اصل انواع به اثر انتخاب طبیعی یا بقای اصلح خیلی اهمیت می دادم . »(عقاید داروین و دانش ژنتیک ص 149)
یک مطلب ساده باقی است که طرفداران این فرضیه به آن نمی اندیشند یا از اندیشیدن به آن هراس دارند و آن هم اینکه اگر واقعا سیر تکاملی سبب نمو و تطور کنونی گردیده است با این حساب تاکنون باید وجود اصلی به پیایان می رسید به زبان ساده تر بگوییم ما میزانی چوب داریم و بخواهیم همه آنها را خمیر و کاغذ تهیه کنیم بالاخره چوب ها تموم می شود پس چرا حتی به اعتراف خود طرفداران این فرضیه اصل وجود هنوز وجود دارد ؟!! چون امروزه ما نمونه ها را می بینیم آیا نباید تاکنون باید نوع اصلی و پایه ای موجود محو و نابود می گردید و یا منقرض می شد ؟
درباره فرضیه داروین سوالات بیشماری وجود دارد که تاکنون بی جواب مانده و تاکنون هیچ شاهدی حقیقی و سند صحیحی درباره ادعاهای داورین و پیروان تکامل یافت نشده است و چه بسا سوالاتی که حتی خود داورین هم ازپس پاسخ گویی به آنها بر نیامد که من دو مورد از آنها را بیان نمودم که در انتها داورین مجبور به عدول از عقاید خود شد و سوالاتی که اکنون هم از جانب بزرگترین و برترین افراد و مدافعان این فرضیه بی جواب مانده است .
و در انتها به نقل از« امیل گویینو » این مطلب را عنوان می کنم که می گوید : « این دو فرضیه قدیمی ( لامارکیسم و داروینیسم ) هر دو از بیان اینکه چگونه اعضای جدید ظاهر شده اند ، عاجزند و تنها ادعای آنها این است که درباره پیدایش اعضاء جدید از روی قسمت هایی که اکنون هم وجود دارد ، اظهار عقیده می کنند ولی باید گفت ، وجود یک عضو هر اندازه هم لازم باشد هیچگاه انتخاب انسب نمی تواند آن را پدید بیاورد ...» ( بنیاد انواع ص 61-64)
نیک بنگریم و منطقی و علم تحقیق کنیم
والسلام
تحقیق و نگارنده : محقق ادیان و مذاهب و مکاتب میثم بارانی
منابع :
1- التطور والثبات فى حياة البشرية ، محمد قطب
2- منشاء انسان ، تالیف میخائل نستورخ ، ترجمه شرف الملک دهکردی و دکتر محمد طیوری ، مهر 1355 ، نشر اندیشه
3- قرن داروین ( اکتشافات عصر داروین ) ، تالیف لورن ایزلی ، ترجمه محمود بهزاد ، سال 1339 ، کتابفروشی خیام.
4- آیا انسان میمون است ؟! ، تالیف محمد معصومی ، چاپ اول 1390، نشر یوسف زهرا ، قم
5- آیا به راستی انسان به راستی زاده میمون است؟ ، تالیف محمود بهزاد ، چاپ اول 1343 ، سازمان کتاب های جیبی
6- منشاء حیات ، عالم ، انسان و زبان ، تالیف ایو کوپنس ، ترجمه جلال الدین رفیعی فر ، چاپ اول 1379 ، نشر آگه
7- سرگذشت انسان و گیتی ، تالیف جان گریبین ، ترجمه محمود بهزاد و پرویز قوامی ، چاپ اول 1374 ، نشر سروش ، تهران
8- داروینسیم و تکامل ، تالیف محمود بهزاد ، چاپ هشتم 1356 ، شرکت سهامی کتاب های جیبی
9- انسان به روایت زیست شناسی ، تالیف آنتونی بارنت ، ترجمه محمدرضا باطنی و ماه طلعت نفرآبادی ، چاپ اول 1364، نشر نو ، تهران
10- Nature Magazine , Nature Publishing Group(subsidiary of Georg von Holtzbrinck Publishing Group) (United Kingdom)
11- مبانی فراماسونری ، تالیف هارون یحیی ، ترجمه جعفر سعیدی ، چاپ ششم ، تیر 1391 ، گروه تحقیقات علمی ترکیه ، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی
12- فرضیه داروین و خداشناسی ، تالیف یوسف صباغی ، 1358، بی تا
13- فیلسوف نماها ، ناصر مکارم شیرازی ، چاپ هفدهم ، انتشارات دارالکتب الاسلامیه ، بی تا
14- New Scientist ; international science magazine
15- Derek V. Ager, "The Nature of the Fossil Record", Proceedings of the British Geological Association
16- عقاید داروین و دانش ژنتیک تالیف نصرالله باب الحوائجی ، موسسه انتشارات آسیا ، چاپ دوم ، آگوست 1963 ، تهران
17- منشاء انواع ، تالیف چارلز داروین ، ترجمه نورالدین فرهیخته ، ، چاپ اول 1357 ، انتشارات شبگیر ، تهران
لینک های دانلود این مقالهلینک اول (لینک دانلود در سایت فیکوفایل)
لینک دوم (لینک دانلود در سایت پرشین گیگ) لینک این مطلب در پایگاه اطلاعاتی مقالات و تحقیقات http://researcher2015.blog.com/?p=44